بر روی پشت بام ترین آسمان خراش
دنبال یک ستاره ی دنباله دار باش
شاید که آرزوی برآورده ای شوی
شاید که بازگشت سفر کرده ای شوی...
زیبا ترین زنی که
به تاریخ دیده ام
تو بوده ای
که ناز نگاهت
کشیده ام
در من
حقیقتی ست که مفهوم آن تویی
من
با تو
به حقیقت بودن رسیده ام -با این که عشق تلخ ترین
طعم زندگی ست
خوشحالم از لبان تو آن را چشیده ام
راهی ست
راه عشق ...
که اصلن نبوده است !
راهی ست ... بی دلیل به سمت ات دویده ام
راهی ست راه عشق
که فعلن مجاز نیست
برگشتم از مسیر خودم
تا رسیده ام
برگشتم و کنار کسی که نبود باز
آهسته گریه می کنم و شعر می شوم...
نیماژ | |
رضا یاوری |
باغ فیلم کوتاهی بود
که با عصای پدربزرگ اکران میشد
من اما تماشاچی خوبی نبودم
فکر میکردم پرتقال، سرطان خون دارد
درختها شیمیایی شدهاند
و انگور، داروی بیهوشی خورده...
بارها پیش آمده است که آجری از دست یک بنا،
کیسه ای سیمان از شانه های یک کارگر
یا ورقه ای آهنی از قلاب یک جرثقیل لیز بخورد و پایین بیافتد
بعضی دردها تا ابد انسان را آزار می دهند
پس به من حق بده
آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد
که هر وقت آغوش ات می گیرم
از صدای تکان خوردن گوشواره هایت
بترسم!
همیشه عشق گریزان و مرگ پشت در است
همیشه عمر همان آشنای در سفر است
تو پیر تر شده ای این که عیب نیست عزیز
شراب کهنه که گیرایی اش زیادتر است...
دلتنگ یعنی یک نفر که دوستت دارد
تصمیم می گیرد تو را از شعر بردارد
تا جای تو خالی نباشد، توی هر مصراع
«او»،«تو»،«شما» یا یک ضمیر ساده بگذارد
یک شاعر دیوانه که دست خودش هم نیست
هم با تو هم بی تو پر از ابر است، می بارد
باشی، نباشی حال او بهتر نخواهد شد
او از خودش خسته است، نامت را نمی آرد...
انگشت های مرثیه ام را عزا کم است
باید تفنگ دست بگیرم ، دعا کم است
دست از دولول کهنه ی دیروز بر ندار
از غیرتی که سخت در این روستا کم است
گردوبنان جنگل خاموش را بگو
چشمه برای تشنگی ببرها کم است
این آیینه به قدرکفایت بزرگ نیست
این برکه در کشیدن تصویرما کم است..
ترس یعنی کسی که پیدا نیست
ترس خونیست مانده روی کاه
حال یک مرغ قبل سل�'اخی
لحن یک نطق قبل استیضاح
خوردن آب و دانه قبل از مرگ
آخر قص�'های که میدانی
فکر کردن به لحن یک چاقو
خستگی قبل یک سخنرانی
ترس یعنی که نعش مزرعه را
پرت کردند پشت گاریها
روز و شب کار کردنت با شوق
ترس یعنی اضافهکاریها
دیالوگ کردن تو با سلاخ
کشتنت بی صدا، بدون حس
ترس یعنی توقع پاسخ
به سوالات مبهم مجلس
نیماژ | |
منیره حسینی |
دراین کتاب ، یک بخش از رمان چیزعجیبی در ذهنم نیزکه قراراست در سال ۲۰۱۴ منتشر شود در دسترس خوانندگان گذاشته شده است. پاموک در این رمان از زبان یک درخت خاطرات کودکی ، جوانی و مدرسه خود را بیان میکند. همچنین داستان یک جلاد و یک پادشاه حسود را نیز که در دوره عثمانی اتفاق افتاده است برای خواننده بازگومیکند.
کتاب شامل نقاشی هایی است که خود پاموک آنها را کشیده و جلد کتاب طراحی این نویسنده مشهور ترک است.این اولین باری است که قهرمان رمان جدید پاموک که مولود نام دارد باخوانندگان آشنا میشود.
پاموک پس از انتخاب صفحات و پاراگرافهایی که میخواست در این کتاب جای دهد تغییراتی در آنها داده و مطالبی را اضافه کرده است. وی پیش از این در مورد این کتاب چنین گفته بود : این کتاب سادهترین ، زیباترین و پرمعناترین جملات و صفحاتی را که تا به حال در کتابهای مختلفم نوشتم در برمی گیرد. قلب موضوع کتاب را دو چیز ، یکی چهره اسرارانگیز تاریخ و دیگری خاطرات دوران کودکی و مدرسه ، که خیال بافی در موردشان مرا به وجد میآورد ، تشکیل میدهد. نمیتوانم در رمانهایم از این دو موضوع دست بکشم و همیشه دوست دارم آنها را با هم ادغام کنم. جنبه کودکانه تاریخ و جنبه تاریخی کودکی ، موضوع های مورد علاقه من هستند ...
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
رمان نویس ساده نگر و رمان نویس اندیشمند شامل شش گفتار از اورحان پاموک برای سخنرانی های نورتن دانشگاه هاروارد است، پاموک در این اثر از تجارب رمان نویسی اش می گوید.
او هم از برنامه ریزی پیش از نگارش رمان و هم از تجاربی که به هنگام نگارش کسب کرده است، مطالبی حائز اهمیت و آموختنی در اختیار خواننده قرار می دهد. هرچند به طور عمده دو کتاب را در این اثر خود سرمشق قرار داده است – جنبه های رمان ادوارد مورگان فورستر و نظریۀ رمان گئورگ لوکاچ – به فراخور موضوع مثال های فراوانی از آثار و آراء بسیاری از نویسندگان، شاعران، متفکران و نظریه پردازان سرشناس دنیا به دست می دهد.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
کینکاس بوربا مجموعهای اجتماعی، سیاسی و فلسفی است. تمثیلی است از مدرنیزاسیون شتابزده و ظاهری برزیل در اواخر قرن نوزدهم.
این رمان در ظاهر نمونهای از رمانهای آن دوران است با مضامینی چون عشق، خانواده، پیمانشکنی، روابط اجتماعی و سیاست. اما در پس این سیمای آشنا رمانی است که خود نقد رمان است، نقد ناتورالیسم تقلیدگر و رومانتیسم احساساتی رایج در آن دوران است...
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
از نگاه این رمان نویس معاصر کوچه های استانبول دهه ۵۰، خیابان های سنگفرش، خانه های چوبی طعمه حریق، چالش از بین رفتن یک فرهنگ قدیمی و سربرآوردن یک فرهنگ جدید از میان خاکسترهای برجای مانده همزمان با ساخته شدن جهان درونی نویسنده، با شتاب از برابر چشمان خواننده عبور می کند.
پاموک برنده نوبل ادبیات در آن خاطراتش از شهر استانبول را بازگو می کند و در وصف آن می نویسد: «...مردم با آثار تاریخی طوری تا می کنند که گویی بناهای امروزی اند؛ سنگ های باروهای شهر را می کنند و قاطی بتون می کنند و با آن ها ساختمان های جدید می سازند یا در مرمت بناهای تاریخی از بتون استفاده می کنند. ویران کردن بناهای کهن و نشاندن مجتمع های آپارتمانی غربی به جای آن ها نیز راه دیگری برای از یاد بردن حزن است. اما همین بی اعتنایی و تخریب، نه تنها حزن را از یادها نمی برد، بلکه سرانجام، احساس بیهودگی و فلاکت را نیز بر آن می افزاید و چنین حزنی که فقر و شکست و احساس باخت به آن دامن می زند، مردم استانبول را برای شکست ها و انواع فقرهای جدید آماده می سازد...»
نویسنده کتاب ابتدا از شرح خاطرات خود آغاز کرده و در خلال آن از استانبول سخن گفته است. استانبول پایتخت باشکوه دو امپراطوری بزرگ، سرزمین هنر و صلابت، شهری به قدمت تاریخ، محل تلاقی فرهنگ ها، نگین زیبای بوسفور، دروازه شرق، شهری که در طول تاریخ جهانگردان بسیاری را مجذوب خود ساخته، در نوشته ها و سفرنامه های جهانگردانی که از این شهر گذر کرده و گاه گذر آن ها با اقامتی چندساله همراه بوده، بسیار توصیف شده است، اما زاویه دید پاموک به شهر با جهانگردان تفاوت دارد. استانبول برای او یک محل زندگی است و پاموک تنها از خاطرات خود نمی گوید بلکه خاطرات شهر را نیز بازگو می کند. او سرگذشت یک شهر و یک انسان را در فضایی آکنده از احساس و وابستگی بیان می کند. روایت کتاب با تعداد زیادی عکس همراه شده است. عکس های خانوادگی در کنار عکس های شهر چنان قرابتی با متن دارند که مفهوم ذهنی نویسنده را برای خواننده عینی و ملموس می سازند.
اورهان پاموک تنها از خاطرات خود نمی گوید بلکه خاطرات شهر را نیز بازگو می کند. اندوه از دست رفتن کودکی خود و شکوه زادگاهش را در هم آمیخته و متنی ساخته است. حاصل کتابی است که سرگذشت یک شهر و یک انسان را در فضایی آکنده از احساس و وابستگی بیان می کند. روایت کتاب با تعداد زیادی عکس همراه شده است. عکس های خانوادگی در کنار عکس های شهر چنان قرابتی با متن دارند که مفهوم ذهنی نویسنده را برای خواننده عینی و ملموس می سازند.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
کتاب خانه ی خاموش به نویسندگی اورحان پاموک و ترجمه ی سارا مصطفی پور منتشر شده توسط انتشارات نشر مرکز در سایت رایا موجود می باشد.
شما می توانید کتاب موردنظر خود را به صورت تلفنی 66414040 سفارش داده یا در سایت ثبت سفارش نمایید.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
بنتو سانتیاگو یا، چنانکه همسایگان خطابش میکنند، دُنکاسمورو، سرگذشت خود را با شرح عشق و عاشقی آغاز میکند و ما را به همنوایی با خود میخواند که: خوشتر از ایام عشق ایام نیست.
این عشق سرانجام به ازدواج میانجامد و آنگاه بهگونهای نامنتظر همه چیز شتاب میگیرد تا راه برای فاجعهای ویرانگر هموار شود. اما در این میان خواننده از گفتهها و ناگفتههای بنتو درمییابد که او راوی قابل اعتمادی نیست.
چه بسا گذشت زمان و ذهن خیالپرور و بیمارگون او رویدادها را مخدوش کرده باشد. پس هر لحظه از خود میپرسیم آیا این تمام واقعیت است؟ از این روست که داوری دشوار میشود و واقعیت بس پیچیدهتر از آنچه بهچشم میآید. ماشادو کندوکاو در وجود معماگون آدمی را با زبانی طنزآلود درمیآمیزد و در این روایت شگفت روابط اجتماعی برزیل در نیمهٔ قرن نوزدهم نیز از نیش و کنایههای رندانهٔ او در امان نمیماند. دُنکاسمورو (1899) مشهورترین رمان ماشادو در امریکای لاتین است و بیش از هر رمان برزیلی دیگر موضوع نقد و بررسی بوده است.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
نه فرشته نه قدیس چهارمین اثر ترجمه شده از ایوان کلیما با عنوان با ترجمه حشمت کامرانی است و توسط نشر نو منتشر شده است.
کلیما که پیش از این با دو کتاب «روح پراگ» و «در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی» و «کارگل» با ترجمه های خشایار دیهیمی و فروغ پوریاوری در ایران شناخته شده بود سومین اثر داستانی خود را با ترجمه حشمت کامرانی در اختیار مخاطبان ایرانی قرار داده است.
کامرانی مترجم این کتاب درباره این کتاب می گوید: کلیما نویسنده برجسته ای در اروپا به شمار می رود تا جایی که میلان کوندرا درباره اش گفته اگر او نویسنده است من دیگر چه کاره ام.
وی ادامه داد: داستان این رمان نیز مانند سایر آثار کلیما به دوران تحت سلطه بودن کشور چکسلواکی توسط دولت شوروی سابق باز می گردد و در ادامه به ماجراهای رخ داده در کشورهای اروپای شرقی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اشاره می کند.
کامرانی ادامه داد: داستان این رمان درباره زندگی زنی دندانپزشک است که دختر نوجوانش گرفتار مواد مخدر شده و شوهرش نیز پس از ابتلا به سرطلان او را ترک کرده است. در چنین حال و هوایی کلیما با شرح داستان زندگی این زن در چکسلواکی قبل و بعد از فروپاشی بلوک شرق می پردازد.
ایوان کلیما نویسنده، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اهل جمهوری چک است. بعد از بهار پراگ بسیاری از آثار او و دوستانش ممنوعالانتشار شدند. با این حال از چک خارج نشد و به گفته خودش کنار شادیها و غمهای هموطنانش ماند.وی یک سال قبل از بهار پراگ نیز به دلیل انتقادهایش از حکومت کمونیستی چکسلواکی بازداشت شد.
کلیما در سال ۱۹۶۹ برای یک ترم به دعوت از دانشگاه میشیگان آمریکا برای تدریس به این کشور رفت. یک سال بعد دوباره به پراگ بازگشت و به نوشتن نمایشنامه و داستان پرداخت. اما این آثار تا سال ۱۹۸۹ فقط در خارج از چکسلواکی منتشر می شدند.
کلیما سال ۲۰۰۲ توانست جایزه فرانتس کافکا را به خاطر یک عمر فعالیت ادبی از آن خود کند.
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید..www.rayabook.net
ابه پایت خواهم آمد، رفیق نیمه راه نخواهم شد تا آن سر دنیا ، تا قله ی قاف می آیم همراه تو . دستم را بگیر ولی نگاهت را مگیر... همین ها که باشند من آماده ام ، برویم.....
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
به سرعت پله ها را دو تا یکی پیمودم و بی توجه به فاطمه که تو حیاط دبیرستان دنبالم می دوید و فریاد میزد وایسا دختر باهات کار دارم راهی منزل شدم.گامهایم را بلند تر برمی داشتم و به سرعت قدمهایم می افزودم،به خاطر عشق،به خاطر وجود نازنینی که داشت از راه می رسید اما نه،حتما" تا به حال رسیده بود. ناراحت بودم از اینکه چرا نتوانسته بودم به خاطر این امتحان لعنتی به استقبال عزیزترین فرشته زندگیم بروم،دوست داشتن هر چه زودتر به منزل برسم. شوق دیدار حواسم را پرت کرده بود و بی توجه به عابران پیاده تنه میزدم تا جائیکه یکی برگشت و با لحنی پر از تمسخر غضبناک نگاهم کرد و گفت: - معذرت می خوام که به شما تنه زدم! بر گشتم و تند نگاهش کردم انگار من از او طلبکار بودم،در حالیکه سعی می کردم دوباره به خود مسلط شوم خیلی سریع گفتم،ببخشید عجله دارم ودوباره راهم را در پیش گرفتم حتما در دلش کلی بد وبیراه نثارم می کرد. انگار این راه امروز انتهایی نداشت چون هرچه می رفتم به مقصد نمی رسیدم خدایا این مسیر طولانی پس کی تمام می شود؟ دلم برایش تنگ شده بود،کمتر از دو هفته می شد که او را ندیده بودم اما انگار برایم سالی گذشته بود! وقتی بوی محله مان به مشامم رسید نفس راحتی کشیدم و تقریبا تمام طول کوچه را دویدم.خانهء ما،در جنوب شهر تهران در یکی از کوچه های قدیمی قرار داشت.در آن محله همهء منازل دارای بافت قدیمی بودند البته ما این اواخر دستی بر سر وروی منزلمان کشیده بودیم که تقریبا نو نوار شده بود. نگاهی به دیوار های خانه انداختم که چندین پارچه روی آن نصب شده بود، می دانستم کار کیست؟جلوی خانه خون ریخته شده بود. با خود گفتم :..........
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.. www.rayabook.net
تعداد صفحات : 22
خرید تلفنی کتاب,خرید اینترنتی کتاب ,سفارش تلفنی کتاب , سایت بانک کتاب , پیک موتوری ,ارسال با پیک ارسال رایگان فروش کتاب های درسی،سفارش کتاب دانشگاهی،خرید کتاب ارشد،فروش کتاب ، فروشگاه اینترنتی کتاب فروشگاه کتاب ، خرید اینترنتی کتاب ،خرید کتاب آنلاین ، خرید کتاب درسی،خرید اینترنتی کتاب پیام ،سایت خرید کتاب فروش کتاب های درسی،سفارش کتاب دانشگاهی،خرید کتاب ارشد،فروش کتاب ، فروشگاه اینترنتی کتاب